کافه‌ای به نام فراموشی

علاقه‌مندی
کافه‌ای به نام فراموشی

در کوچه‌ای بن‌بست و قدیمی، کافه‌ای کوچک قرار دارد که مشتریانش تنها یک چیز مشترک دارند: همه به دنبال فراموش کردن خاطره‌ای هستند. صاحب کافه، پیرمردی مرموز است که به جای قهوه و چای، دمنوش‌هایی با اسامی عجیب سرو می‌کند: «دمنوش اولین دیدار»، «دمنوش آخرین وداع»، «دمنوش صدای خنده». هر کس با نوشیدن این دمنوش‌ها، خاطره‌ای را برای همیشه از ذهن خود پاک می‌کند. داستان از جایی آغاز می‌شود که مردی جوان وارد کافه می‌شود و دمنوشی را سفارش می‌دهد که تا به حال کسی طالب آن نبوده است: «دمنوش فراموشیِ فراموشی».

این داستان به مفاهیمی چون حافظه، بخشش و سنگینی خاطرات می‌پردازد و این سوال را مطرح می‌کند که آیا فراموشی همیشه بهترین راه برای رهایی است یا برخی خاطرات، حتی تلخ‌ترینشان، بخشی از هویت ما هستند که نباید از دست بروند.